پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی

بسمه تعالی
رؤیت هلال ماه شوال در شامگاه امروز سه شنبه 29 ماه مبارک رمضان با چشم غیر مسلح ثابت شد، بنابراین فردا چهارشنبه اول ماه شوال و روز عید سعید فطر است.
ان شاء الله بر همه مسلمانان مبارک باشد.
دفتر آقای سیستانی (مد ظله)

کتب فتوایی » توضیح المسائل جامع جلد (3)

توصیه به سبک باری از بدهی ← → دو مسألۀ متفرّقه

دَین / اهمیّت پرداخت بدهی و دین

«از ابی ثمامه نقل شده که می­گوید: به امام جواد(علیه السلام) عرض کردم که من تصمیم گرفته­ام در مدینه و مکّه سکونت نمایم، ولی مقداری به مردم بدهکارم، نظر شما در این باره چیست؟ حضرت(علیه السلام) فرمودند: به شهر خودت برگرد تا زمانی که بدهیت را بپردازی و دقّت نما در روز ملاقات پروردگار (مرگ) مدیون کسی نباشی؛ زیرا شخص با ایمان خیانت نمی‌کند».[1]
در حدیث است که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «تعلّل ورزیدن توانگر (در پرداخت بدهی) ظلم است».[2]
از امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «اگر کسی بتواند حقّ شخصی را بپردازد و تعلّل ورزد، هر روز که بگذرد گناه باجگیر (کسی که به ستم از مردم مالیات می­گیرد) برایش نوشته شود».[3]
نیز از امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «... هر کس چیزی از حقّ برادر مسلمانش را حبس نموده و به او ندهد، خداوند برکت رزق و روزی را بر او حرام می­کند، مگر آنکه توبه نماید...».[4]
در حدیث است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «کسی که بدهکار است و نیّت ادای آن را دارد، از جانب خداوند متعال دو حافظ همراه او هستند تا او را در ادای دین یاری کنند، پس اگر در قصد و نیّتش در ادای بدهی کوتاهی کند و سستی ورزد، به همان اندازه دو حافظ الهی از کمک و یاری رساندن به او برای ادای دین کم می­نمایند».[5]
از ابو حمزه ثمالی روایت شده که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «کسی که توانایی ادای حقّ برادر مسلمانش را دارد، ولی آن را به سبب ترس از فقر حبس کرده و به او ندهد (باید بداند) خداوند متعال قادرتر است بر آنکه او را فقیر کند و آن حق را از او بگیرد، از اینکه او بخواهد غنای خود را با حبس و ندادن حقّ دیگران تأمین نماید».[6]
در حدیث است که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «هیچ طلبکاری نیست که با رضایت از نزد بدهکار بیرون آید، مگر آنکه جنبندگان زمین و ماهیان دریا برای او دعا می­کنند و هیچ بدهکاری نیست که توانایی پرداخت بدهیش را داشته باشد و طلبکارش خشمگین از او جدا شود، مگر آنکه خداوند متعال در ازای هر روز یا شبی که حقّ مردم را به ناحق حبس می­کند، گناه ظلمی برای وی می ­نویسد».[7]
از عبدالرحمن بن سیّابه نقل شده که می­گوید: «وقتی پدرم سیّابه از دنیا رفت، مردی از دوستانش در منزل ما را کوبید، به سویش رفتم، به من تسلیت گفت. سپس پرسید: پدرت چیزی برای شما گذاشته است؟ گفتم: نه. کیسه‌ای که هزار درهم در آن بود به من داد و گفت: نیکو آن را محافظت کن (و با آن تجارت نما) و درآمد حاصل از آن را برای خود هزینه کن؛ من خوشحال شده، نزد مادرم رفتم و او را به این مسأله خبر دادم.
در پایان آن روز، نزد یکی از دوستان پدرم رفتم (که برای من کسبی مهیّا کند)، او برایم سرمایه‌ای از «جامه‌های سابری» خرید؛ در مغازه‌ای نشستم و مشغول کسب شدم.
خداوند متعال مرا از آن کسب خیر بسیاری نصیب فرمود؛ وقت حج رسید، به قلبم افتاد به حج روم، نزد مادرم رفته و او را از این قضیّه مطّلع کردم. مادرم گفت: هزار درهم آن مرد را بازگردان.
پول آن مرد را آماده و به او پرداختم، او به من گفت: شاید پولی که به تو دادم کم بوده و نتوانستی با آن کسب کنی، اگر می‌خواهی بیش از این در اختیارت بگذارم؟ گفتم: نه قصد حج دارم، خواستم پول شما را بازگردانم.
به مکّه رفتم، اعمال حج را به‌جا آوردم، به مدینه شرفیاب شدم و با گروهی از مردم در وقتی که اذن عام می‌دادند، به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم. چون جوان بودم و ناشناخته، آخر جمعیّت نشستم، مردم شروع به پرسش کردند و حضرت پاسخ آنان را دادند. پس از گرفتن پاسخ می‌رفتند تا جمعیّت کم شد.
امام صادق(علیه السلام) به سوی من اشاره کردند و فرمودند: آیا حاجتی داری؟ گفتم: فدایتان شوم، من عبدالرحمن بن سیّابه هستم. احوال پدرم را پرسیدند. گفتم: از دنیا رفت، محزون و غمگین شدند و فرمودند: خدا او را رحمت کند.
حضرت امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: پدرت مالی از خود گذاشت؟ گفتم: نه.
فرمودند: از کجا توانستی به حج بیایی؟ شروع به بیان ماجرای آن مردی که هزار درهم به من قرض داد نمودم، امام صادق(علیه السلام) فرصت تمام کردن ماجرا را ندادند و فرمودند: حج آمدی، هزار درهم آن مرد را چه کردی؟ گفتم: به صاحبش بازگردانم. فرمودند: احسنت.
سپس فرمودند: آیا می‌خواهی تو را توصیه و سفارشی نمایم؟ عرضه کردم: بلی، فدایتان شوم. امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
به راستگویی و امانت­داری اهمیّت بده تا در مال مردم شریک شوی، در همین حال حضرت انگشتان دو دست را در هم داخل نمودند و فرمودند: این چنین (در مال مردم شریک می‌شوی).
من این وصیت را از حضرت حفظ کردم (و به آن عمل نمودم) و آن ‌قدر مال یافتم که زکات سیصد هزار درهم را پرداختم».[8]

[1]. من لا یحضره الفقیه، ج‌3، کتاب المعیشة، باب الدین و القرض، ص183، ح3686.
[2]. وسائل الشیعه، ج18، ابواب الدین و القرض، باب8، ص333، ح3.
[3]. همان، ح2.
[4]. همان، ج‌27، کتاب الشهادات، باب9 ص325، ح5.
[5]. من لا یحضره الفقیه، ج‌3، کتاب المعیشة، باب الدین و القرض، ص183، ح3687.
[6]. همان، ص184، ح3691.
[7]. همان، ص185، ح3694.
[8]. فروع کافی، ج5، کتاب المعیشة، باب أداء الأمانة، ص134، ح9
توصیه به سبک باری از بدهی ← → دو مسألۀ متفرّقه
العربية فارسی اردو English Azərbaycan Türkçe Français